«مهند دلیکان» روزنامهنگار سوری و دبیر شورای حزب «اراده خلق» سوریه طی یادداشتی در «سی جی تی ان» ادعاهای بی اساس ایالات متحده علیه چین را بررسی کرده و به علل آن پرداخته است.
از 24 فوریه سال 2022 واشنگتن سعی کرده بر کل جهان یک برداشت خاص از نبرد در اوکراین را القاء کند و آن جهانی بودن آن است نه فقط یک درگیری که در اروپا در حال وقوع است. آمریکا همچنین تلاش دارد خود را فرمانده یکی از طرفهای جنگ نشان دهد به گونهای که کل جهان باید یک طرف را انتخاب کند. این همان رویکردی است که «جرج دابلیو. بوش» طی جنگ به اصطلاح علیه تروریسم، در پیش گرفته بود. با این برداشت آمریکا از ابتدای درگیری اوکراین به دنبال اعمال فشار بر چین بود و با متهم کردن چین به «نقض تحریمهای ایالات متحده علیه روسیه» فشارش را آغاز کرد.
البته منطق پشت این اتهام زنی بشدت مضحک و نامعقول است. آمریکا تصور میکند قوانین و مقررات داخلی خود نه تنها در درون مرزهای این کشور الزام آورند بلکه در کل جهان نیز لازم الاجرا هستند. این گونه تعهدی به حاکمیت کشورها و قوانین بینالمللی یک تعریف روشن دارد و آن «مداخله» بدون هیچگونه اساس مشروع و قانونی است و نمونه بارز رویکرد ارعاب و تهدیدی است که آمریکا بر اساس آن در صحنه بینالملل رفتار میکند.
آنچه در تلاشهای آمریکا برای تحت فشار گذاشتن چین جدید است کمپینی است که «آنتونی بلینکن» وزیر خارجه ایالات متحده آن را در 19 فوریه (30 بهمن) آغاز کرد. او در آن تاریخ و به هنگام شرکت در کنفرانس امنیتی مونیخ به چین درباره ارسال تسلیحات به روسیه و حمایت این کشور از جنگ اوکراین هشدار داد. این نخستین باری بود که یک مقام آمریکایی در این سطح چنین ادعایی را مطرح میکرد.
این جریان فقط با یک اظهار نظر بلینکن متوقف نشد بلکه با چندین اظهار نظر مشابه از سوی مقامات آمریکایی و غربی همراه شد به گونهای که حتی دو هفته پس از ادعای بلینکن در مونیخ باز هم ادامه یافت.
رسانههای غربی نیز شروع به بحث درباره پیامدهای ورود تسلیحات چین به جنگ اوکراین کردند به گونهای که واقعا این اتفاق رخ داده است. این سبک از کار رسانهای که به شکل زیادی توسط غربیها صورت میگیرد این جملات «یوزف گوبلز» وزیر اطلاع رسانی آلمانِ نازی را به ذهن متبادر میکند که «تکرار دروغ باعث میشود مردم آن را باور کنند».
بی شک منافع و اهداف زیادی پشت این رویکرد آمریکا یعنی ادعای ارسال تسلیحات چینی به سطحی هیستریک رسیده، وجود دارد.
در میان اهداف روشنی که این پروپاگاندای آمریکایی در خصوص آنچه در اوکراین میگذرد وجود دارد به طور خاص این است که ذخیره تسلیحاتی روسیه تمام شده یا رو به پایان است و بنا بر این چین برای کمک به روسیه «فروپاشیده» به میدان خواهد آمد. این نوع پروپاگاندا درباره خالی شدن ذخایر تسلیحاتی روسیه بیشتر از آنچه گوبلز نصیحت کرده بود تکرار شده به گونهای در افکار عمومی جهان واکنشهایی را به همراه داشته است.
با این وجود این، برای واشنگتن ضروری است تا در راستای طولانی کردن جنگ و فرسایشی کردن آن، توهم احتمال یک پیروزی قاطعانه بر اساس تصور «فروپاشی کامل روسیه» را به وجود آورد. شاید زمانبندی این پروپاگاندای آمریکایی مبنی بر ارسال تسلیحات چینی به روسیه افشاکننده مهمترین هدف ایالات متحده باشد. تصادفی نیست که تمام اظهارات بلینکن که بالا مطرح شد درست 24 ساعت پس از آن مطرح شد که «وانگ یی» عضو دفتر سیاسی کمیته مرکزی حزب کمونیست و مدیر دفتر کمیسیون امور خارجی کمیته مرکزی حزب کمونیست چین سخنانی درباره ابتکار صلح چین در اوکراین مطرح کرد.
نکته اصلی این است که واشنگتن هر گونه تلاش برای صلح در اوکراین به ویژه اگر از جانب چین باشد را تهدیدی برای طرحهای جهانی خود و تهدیدی برای «اتحاد» غرب میپندارد. آمریکا طی یک سال گذشته به همپیمانانش -حتی پیش از دشمنانش- به ویژه در اروپا اعتبار بالای این جمله «هنری کیسینجر» وزیر خارجه اسبق ایالات متحده را ثابت کرده که میگوید: شاید دشمن آمریکا بودن خطرناک باشد اما دوست آمریکا بودن مهلک است.
طبیعتا برای آمریکا سخت است که دستکم در ملاء عام به درخواستهای چین برای گفتگو و صلح حمله کند زیرا واشنگتن را در سطح جهان و همچنین در داخل این کشور در موضعی تمسخرآمیز قرار میدهد. بنا براین ایالات متحده به استفاه از یک روش پیچیده برای اقدام علیه درخواستهای صلحطلبانه چین متوسل شده است.
آمریکا از یک سوی یک کمپین رسانهای سیاسی برای متهم کردن چین به ارسال تسلیحات به روسیه در جنگ با اوکراین به راه انداخته و از سوی دیگر از همین کمپین برای زیر سوال بردن ابتکار صلح چین بهره میبرد و مدعی است هیچ ارزش افزودهای ندارد.
به همین دلیل، واشنگتن با متهم کردن چین به ارسال سلاح به روسیه، به شکل پیش دستانهای به دنبال تضعیف میانجیگری چین به وسیله اتهام زنی به این کشور مبنی بر یک طرفِ درگیری بودن و بنا بر این نداشتن صلاحیت به عنوان میانجی صلح است.
وسعت هیستری آمریکا در سطح رسمی و رسانهای در اتهام زنی به چین در خصوص ارسال تسلیحات به روسیه و زیر سوال بردن ابتکار صلح پکن نشان دهنده اهمیت این ابتکار است.
این رفتار همچنین منعکس کننده این است که جنگ طلبان و صاحبان صنایع تسلیحاتی نگران توانایی ابتکار صلح چین برای کنار هم قرار دادن طرفهای مختلف به منظور دستیابی به صلح است؛ ابتکاری که به تراژدی جنگ بحران پایان میبخشد و پایه و اساسی برای یک مدل جدید از حل بحرانهای بینالمللی بنا مینهد.