شی جین پینگ، در سال ۲۰۱۶ این ادعا را مطرح کرده بود که دولت اش تا پایان سال ۲۰۲۰ فقر مطلق را در چین ریشه کن می کند. با توجه به وضعیت اقتصادی جهان و دو سال درگیری با کرونا این وعده دور از دسترس به نظر می رسید ولی چین توانست ضمن مهار کرونا همچنان مسیر توسعه را دنبال کند و وعده رفع فقر در این سرزمین پهناور و پر جمعیت را عملی کند.
مقامات چین این خبر را اعلام کرده اند و ادعا می کنند فقر مطلق در چین از بین رفته است. رشد اقتصادی چین و درآمد سرانه این کشور سندی بر این ادعا است. بانک جهانی هم اعلام کرده است که در حدود ۸۰۰ میلیون نفر چینی از فقر مطلق نجات پیدا کرده اند.
کاهش فقر در چین با جمعیتی یک میلیاردو چهارصد نفری الگویی برای کشورهای دیگر از جمله هند است. از سویی کاهش فقر در چین با مسیر رشد اقتصادی در حقیقت در یک کانال بین المللی قابل تسری به سایر نقاط جهان است. بخصوص اگر کشوری رابطه اقتصادی نزدیکی با چین داشته باشد. این را بگذارید کنار درهای باز و اقتصاد آزادی که هیچ ارتباطی با سیستم ایدئولوژیک حزب کمونیست چین ندارد.
البته چین در قدم اول فقرزدایی بر روی ظرفیت خود افراد فقیر تمرکز کرد و حمایت دولت در پوشش توانمند سازی فقرا و مناطق فقیر صورت می گرفت.
از منابع موجود در مناطق فقیر استفاده می شد، ظرفیت های کشاورزی این مناطق به شکلی نو و مدرن به کار گرفته می شد. یا صنایعی در آن مناطق ایجاد می شد و همچنین از ظرفیت گردشگری در آن مناطق بهره گرفته می شد.
از سویی تقویت اقتصاد کشور چین منجر به ایجاد فرصت های شغلی بیشتر شد. فقرزدایی از طریق توسعه اقتصادی موثرترین روش مقابله با فقر است.
در چین برخلاف ایران، دولت با اقدامات خود در جهت کاهش فقر، به مجموعه ای از استانداردهای شناسایی فقرا و منشا فقر و ارزیابی مناطق فقیر و سنجشی از مشکلات و نیاز های آنها دست پیدا کرده است. در ایران ما تنها تقسیم بندی دهک ها را داریم و متاسفانه در این ۱۰ دهک تنها میزان دارایی ها را دیده ایم مثلا ممکن است فردی با درآمد بسیار بالا به دلیل نداشتن ملک در دهک پایین قرار بگیرد یا کسی با درآمد بسیار ناچیز و زیر خط فقر تنها به این دلیل که ملک آبا و اجدادی اش ارزش ریالی بالایی دارد در دهک های بالا قرار بگیرد درحالیکه این فرد اساسا درآمدی زیر خط فقر دارد. یکی از انتقادات به تقسیم بندی دهک ها در ایران، دیده نشدن مسائل فرهنگی و اجتماعی است مثلا در یک دهک پایین می توان فرهنگیان و یا گروه های اجتماعی کم برخوردار را با هم داشت و دولت یک مبلغ مشخص یارانه را به تمام این دهک ها پرداخت می کرد که توزیعی کاملا ناعادلانه بود.
اما در چین خانواده های فقیر براساس درآمدشان شناسایی شده اند و عوامل دیگری از مسائل فرهنگی و نوع مسکن، آموزش و بهداشت نیز در تقسیم بندی ها دیده شده است.
در سیاست های فقر زدایی چین خدمات بهداشتی و درمانی و بیمه برای مردم نیازمند این کشور تضمین شده است و مساله هزینه های حوزه سلامت برای ساکنان مناطق فقیرنشین حل شده است. در ایران هزینه های درمانی بخش عمده درآمد بازنشستگان را می بلعد و عملا آنها را در وضعیت معیشتی دشواری قرار می دهد. اگر الگوی فقر زدایی چین مورد توجه مسئولان کشور قرار بگیرد می تواند درس های خوبی برای ما داشته باشد.
فریدون مجلسی، دیپلمات پیشین وزارت امور خارجه ایران