اکنون، رسانه های غربی به جای استقبال از کاهش محدودیت ها، آن را به عنوان یک فاجعه بزرگ و واقعی به تصویر کشیده اند. نگرش آنها مطمئناً بوی «شادن فرویده» می دهد، کلمه ای آلمانی که نشان دهنده شادی از ناراحتی و شکست دیگری است، اما از نوع عجیبی است: این بدبختی کاملاً توسط خود رسانه های غربی و منابع رسمی آنها ساخته شده است.
ترکیب تبلیغات غربی ها این گزاره را بیان می کند که تغییر سیاست کنونی یک چرخش ناگهانی و برنامه ریزی نشده در سیاست چین در زمینه مقابله با کروناست. گفته میشود که نتیجه این سیاست «بیمارستانها و کورههای آدمسوزی بسیار شلوغ و احتمالاً مرگ میلیونها نفر» بوده است. عجیب و عجیب تر آنکه سیاست جدید رشد در چین و همچنین در نتیجه بقیه جهان را تهدید می کند! به گفته رسانههای غربی، چین اگر سیاست پویای کووید صفر را انجام دهد محکوم است و اگر انجام ندهد باز هم محکوم است!
این گفتمان مبتنی است بر بیتوجهی حساب شده به اظهارات مقامات چینی که به طور مداوم توضیح دادهاند که تغییر سیاست فعلی، خروج علمی و محاسبه شده از استراتژی پویای کووید صفر است که چند ماه پیش آغاز شد.
این امر با ترکیبی از چندین عامل اصلی هم مجاز و هم ضروری بوده است. سویه امیکرون که اکنون به چین هجوم آورده، میزان انتقال و سرایت پذیری بالایی، اما خطر مرگ و میر کمتری لااقل در افراد واکسینه شده دارد.
نرخ واکسیناسیون در چین در حال حاضر بیش از 90 درصد است. علاوه بر این، سیستم مراقبت های بهداشتی آمادگی بیشتری دارد. این روایت، حتی به عنوان برداشت و روایت رسمی چین، به سختی و ندرت گزارش شده است. لازم است که رسانه های غربی به استانداردهایی که در روزهای بهتر روزنامه نگاری حاکم بود، برگردند.
چه حسی از این داریم؟ ما می دانیم که استراتژی کووید صفر چین با موفقیت از 1.4 میلیارد نفر در برابر این بیماری همه گیر محافظت و منابع کل کشور را در برابر شیوع اولیه بسیج کرد، آن را با موفقیت در عرض چند ماه سرکوب و محدودیت های هدفمندی را در مورد شیوع اعمال کرد که به این کشور اجازه داد تا به طرز چشمگیری جان مردم را نجات دهد در حالی که همچنان پیشرو در رشد جهانی نیز بوده است. بماند که یک المپیک زمستانی موفق و بدون کرونا نیز برگزار شد.
در همین حال، اقتصادهای سرمایهداری نئولیبرال پیشرو، مانند آمریکا و بریتانیا، سیاست ها و واکنشهایی را برگزیدند که مدعی ایجاد تعادل بین نجات جان انسانها در مقابل حفظ معیشت بود.
با این حال، مورد دوم که در بالا به آن اشاره شد، در اصل تعبیری برای باز نگه داشتن اقتصاد به اندازه کافی بود تا بزرگترین شرکتها بتوانند به سودآوری خود ادامه دهند. در این شرایط دولتها حتی از بیماری همهگیر به عنوان فرصتی برای قراردادهای پرسود جدید برای دوستان خود استفاده کردند، نه تنها در غولهای دارویی، بلکه بسیار فراتر از آن.
این کشورها در هر دو زمینه بهشدت شکست خوردند، از قرنطینههای مکرر و طولانی در سراسر کشور رنج بردند، ابتلاها و مرگومیرها افزایش یافت، رشد کمتر و نابرابری گسترده تر شد. این کشورها در نهایت علیرغم نرخ واکسیناسیون پایین، از مبارزه با کرونا دست کشیدند، و فقرا، حاشیهنشینان و نژادهای دیگر را به حال خود رها کردند تا از این بیماری رنج ببرند و آن را به بیماری فقر دیگری بدل کردند.
واقعیت ساده این است که غرب در برابر چین در وضعیت غیرقابل تحملی قرار گرفته است. غرب برای محصولات و أقلام کلیدی خود به چین متکی است، حتی در شرایطی که چین عملکرد بهتری از آنها نشان میدهد، و به عنوان یک رقیب جدی در حوزه تکنولوژی در بسیاری از زمینهها ظاهر شده است.
غرب که نمیتواند در برابر چالش چین بایستد، از یک سو خود را به جنگ اقتصادی علیه چین محدود کرده و در عین حال فشار نظامی را افزایش میدهد. از سوی دیگر، از طریق رسانههای خود این توهم را ایجاد میکند که به نحوی، هنوز شماره یک و چین در حال تزلزل است.
خوشبختانه برای چین و متأسفانه برای غرب گمراه، چین احتمالاً از آخرین آزمون کرونا نه تنها با موفقیت خارج می شود، بلکه از اشتباهات محلی یا موقتی را که ممکن است در هر جایی اتفاق بیفتد جلوگیری می کند، و با موفقیتی بزرگ تر از غرب از این مرحله عبور می کند.