چین پس از اجرای سیاست درهای باز در دهه 70 میلادی سریعا به دومین اقتصاد بزرگ جهان تبدیل شد و با نفوذ اقتصادی و سیاسی روز افزون آن در سطح جهان نه فقط به یکی از تاثیرگذارترین کشورها در سیاست و اقتصاد امروز بینالملل تبدیل شده بلکه الهام بخش کشورهای در حال توسعه نیز هست.
در دنیایی که تحت سلطه پارادایم سرمایه داری اقتصادی غربی و ایدئولوژی سیاسی لیبرال دموکراسی قرار دارد که به طرق مختلف بر «جهان جنوب» (کشورهای در حال توسعه یا کمتر توسعه یافته) تحمیل شده و برای کشورهای بسیاری در قارههای مختلف به عنوان مسیر درست به سوی مدرنیزاسیون و توسعه اقتصادی مورد تمجید قرار گرفته، چین با اتخاذ مسیری متفاوت در حال حرکت به سوی مدرنیزاسیون و توسعه اقتصادی است و از کلیشه غربمحور مفهوم توسعه خود را رها ساخته است.
چین از سالها قبل مسیر توسعه و مدرنیزاسیون را بر اساس وضعیت و تجربه تاریخی خود، شرایط و واقعیتهای داخلی منحصربفرد و همچنین زیربناهای فرهنگی و تمدنی خود در پیش گرفت است.
از جهات بسیاری رشد اقتصادی و رفاه سریع چین نه فقط الهام بخش کشورهای در حال توسعه است بلکه ارائه دهنده یک مدل سیاسی و اقتصادی جایگزین برای جهان جنوب در مقابل مدل غربمحور توسعه است که به صورت «تله وابستگی» تمثیل یافته به گونهای که کشورهای جهان جنوب دریافت کنندگان کمکهای توسعهای هستند اما جهان شمال که شامل چند کشور ثروتمند (ابراستعمارگران سابق) هستند، ارائه دهنده کمکهای توسعهای با شرط و شروط ساختاری خودشان میباشند و به این ترتیب به نابرابری در ثروت، قدرت و منابع و اختلاف عمیق بین شمال و جنوب دامن میزنند.
تجربه توسعه و مدرنیزاسیون چین در بسیاری جهات منحصربفرد و هرگز یک کپی از غرب نبوده است. با اینحال مانند بسیاری از کشورهای در حال توسعه در آسیا، آمریکای لاتین و آفریقا، چین طعم تلخ امپریالیسم و استعمار را چشیده است.
این کشور یک «قرن تحقیر» را پشست سر گذاشته که به دوره مداخله و انقیاد قدرتهای غربی اطلاق میشود.
مسلما، جهان جنوب و چین یک تجربه مشترک از استعمار و امپریالیسم دارند و همین آنها را به عنوان شریکان جستجوی یک مسیر توسعه و مدرنیزاسیون به هم نزدیکتر میکند به گونهای که بازتابی از شرایط، واقعیتها و تجربه تاریخی جهان جنوب است.
گرچه تجربه توسعه اقتصادی و مدرنیزاسیون چین را نمیتوان کپی کرد بخاطر اینکه هر کشوری شرایط و وضعیت خاص خود را دارد اما چین به عنوان یک راهنما و الهام بخش در کشورهای در حال توسعه میتواند عمل کند تا آنها توسعه و مدرنیزاسیون خود را بر اساس تجربه تاریخی منحصربفرد، متمایز و اصیل خود در پیش گیرند به گونهای که حافظ استقلال و حاکمیت آنها به دور از دیکتههای یک ابرقدرت یا چند کشور ثروتمند باشد.
به همین دلیل چین یک الگوی ارزشمند از یک کشور در جهان در حال توسعه محسوب میشود که با تکیه بر قدرت و تواناییهای داخلی خود، ارتباط مسئولانه، صلح آمیز، دوستانه و تعاملی با جهان را نیز حفظ کرده و توسعه داده است.
توسعه همگانی و مشترک
تا آنجا که مدرنیزاسیون و توسعه چین به آن اهمیت میدهد، برخی ویژگیهای ارزشمند که بر اساس اندیشه اقتصادی «شی جین پینگ» رئیس جمهور این کشور هستند، تحقق منحصربفرد مدرنیزاسیون و توسعه تلقی میشوند به گونهای که رفاه عمومی را برای همگان در نظر میگیرد تا اختلاف میان فقرا و ثروتمندان و بین جوامع روستایی و شهری کاهش یابد.
هدف دیگر تلاش چین برای رسیدن به توسعه مفهوم توسعه جامع و متوازن توسعه است. این اساسا به معنای تحقق توسعه است اما نه به قیمت نابودی محیط زیست بلکه معنای تحقق توسعه پایدار را در خود جای داده است.
علاوه بر این، توسعه جامع و متوازن به معنای تحقق مدرنیزاسیون بدون چشم پوشی یا عدم توجه به سنتها، فرهنگ و ارزشهای چینی است و بالعکس آنها را در مقابل پیامدهای مدرنیته و مدرنیزاسیون محافظت میکند.
جنبه حیاتی دیگر مدرنیزاسیون و توسعه چین که نه فقط برای چین بلکه برای کل جهان کاملا مهم است این حقیقت است که چین مسیر توسعه را بر اساس هماهنگ و صلح میپیماید؛ این مفهوم از ارزشهای اساسی منشاءیافته از فلسفه «کنفوسیوس» هستند که مردم چین از زمانهای بسیار دور به آن پایبند بودهاند.
اما به نظر میرسد سطح توسعه و مدرنیزاسیونی که چین و مردم چین اکنون در حال تجربه آن هستند چیزی نیست که بتوان در مدتی کوتاه به آن دست یافت که دلایل خاص خود را دارد:
اول، قاطعیت و عزم سیاسی قوی حزب کمونیست چین، اصول حزبی و مهمتر از همه رهبری قاطعانه آن در حکمرانی که از همه مهمتر است.
دوم، هماهنگی و اتحاد منسجم چین بین دولت مرکزی، استانها، شهرها و شهرستانها با توجه به اینکه کشور به دنبال تحقق یک جامعه سوسیالیستی مدرن با ویژگیهای چینی است.
سوم، یکپارچگی جامعه چین و اتحاد در روح و بینش برای چین در میان مردم و دولت آن. این برای هر کشوری که به دنبال یک جامعه توسعه یافتهتر و مرفهتر است، ضروری است.
از همه مهمتر، بنیادهای فلسفی فرهنگ و سبک زندگی چینی است که مبتنی بر کنفوسیوسیم، تائویسم و دیگر فلسفههای مشهور چینی است، اساسا بر اتحاد، هماهنگی، یکپارچگی و احترام به سنت و فرهنگ، دلسوزی برای ابناء بشر تاکید دارد. به همین نحو در این فلسفهها بر جامعه گرایی به جای فردگرایی تاکید شده است.
جایگاه جهانیِ در حال رشد چین
علاوه بر این، اگر بخواهیم در خصوص راهبردهای توسعه و مدرنیزاسیون چین مشخصتر صحبت کنیم، باید بگوییم جستجوی توسعه با کیفیت بالای نوآوری و کارآفرینی از سوی چین به عنوان یک رویکرد پذیرفته شده توسط دولت مرکزی و منطقهای چین تقویت کارآفرینی نوآورانه را هدف قرار داده و بی شک یک موفقیت قابل توجه محسوب میشود. این رویکرد به گذار سریع چین به یک فاز توسعه اقتصادی جدید مبتنی بر تولید هایتک و فناوریهای پیشرفته ملی منتهی شده است.
از همین رو، اقتصاد چین به یک اقتصاد فناورانهمحورتر تبدیل شده است. همچنین، جدای از این حقیقت که چین بی شک یک تولید کننده جهانی مهم است، محرکهای واقعی عملکرد اقتصادی آن طی دهه گذشته یا فراتر از آن رشد سریع در قدرت خرید بالا و سرمایهگذاریهای سرمایه ثابت بوده است. تمام اینها باعث شده چین از لحاظ اقتصادی منعطف شود تا حدی که مقابل شوکهای خارجی ناشی از پاندمی کووید-19 و جنگ تجاری آمریکا ایستادگی کرده است.
از سوی دیگر، هدف چین برای مدرن سازی کشاورزی خود و تبدیل روستاها به مکانی زیباتر و مرفهتر برای همه یک برنامه خاص و اصولی دیگر است.
مدرن سازی کشاورزی یکی از فاکتورهای اساسی در مسیر توسعه ملی است که یک توسعه پایدار، سالم و با ثبات را برای کشور تسهیل میکند. این امر به طرف مختلف عقب ماندگی نواحی روستایی را تغییر میدهد و وضعیت نابسامان کشاورزان را بهبود میبخشد.
در این خصوص، راهبرد احیای مناطق روستایی چین که هدفش دستیابی به مدرنیزاسیون اساسی مناطق کشاورزی و روستایی تا سال 2035 است تا حدی از انتظارات بسیاری از کشورها عبور کرده است.
نتیجهگیری
در واقع با نگاهی به گذشته «مدرنیزاسیون و توسعه به سبک چینی» از سبک چینی مدرنیزاسیون و توسعه متمایز و کاملا متفاوت است.
مسیر چین به سوی توسعه و مدرنیزاسیون یک منبع الهام و فانوس راهنما برای کشورهای در حال توسعه است. مسیر چین به سوی مدرنیزاسیون به هیچ وجه تحمیلشده یا یک کپی از مدل غربی آن نیست.
این مدرنیزاسیون بر اساس و مبتنی بر واقعیتهای داخلی و مبانی تاریخی چین به عنوان یک کشور متمدن به پیش آمده است. در عین حال این مدرنیزاسیون حافظ حاکمیت، تمامیت ارضی و استقلال به عنوان یک کشور است. همچنین این مدرنیزاسیون بر ظرفیت و توان داخلی به عنوان یک کشور تکیه کرده، به جهان به شیوهای دوستانه، صلح آمیز، مسئولانه و مهربانانه مرتبط شده است.
این باور وجود دارد که ویژگیهای سبک چینی مدرنیزاسیون و توسعه ارزش تقلید کردن و منبع الهام بخش بودن برای جهان جنوب را دارد.
همچنین، کشورهای در حال توسعه میتوانند از درسها، بهترین رویکردها و تجربههای توسعه و مدرنیزاسیون متوازن چینی بیاموزند.
کشورهای جهان جنوب مانند فیلیپین میتوانند از تجربه توسعه و مدرنیزاسیون چین که ریشه در تجربه تاریخی یک کشور دارد الهام بگیرند و بدون از دست دادن استقلال، هویت، فرهنگ، ارزشهای متمایز و سنتها از افتادن در تله وابستگی اجتناب ورزند.