«تراجنس» ـ(TS) ، عارضه یی است كه فرد هویت جنسیتی خود را با توجه به ویژگی های جنسی بدنی كه از هنگام تولد برای وی تعیین شده است، نمی پذیرد و از جنبه ی روانی خود را از گروه جنس مخالف می داند. این افراد از نظر ویژگی های جسمی و جنسی (كروموزمی، هورمونی و دستگاه تناسلی) مانند یك مرد یا زن طبیعی هستند.
پذیرفته شدن به عنوان جنس مخالف از سوی جامعه، خواسته ی این افراد است كه برای دستیابی به این خواسته به «جراحی تعیین مجدد جنسیت» دست می زنند. اما بنا به گفته ی آسیب شناسان اجتماعی، عمل جراحی و تامین هزینه ی آن پایان مشكل های تراجنسی ها نیست و با توجه به نگاه جامعه ی سنتی ایران به این افراد و نبود حمایت از سوی نهادهای دولتی، عرصه ی زندگی برای تراجنسی ها دشوار شده است تا آن جا كه ترك خانه و كاشانه، افسردگی و اقدام به خودكشی، از موارد شایع در میان آنان است.
افراد تراجنسیتی علیرغم تمایزات آشکار با سایر اقلیتهای اجتماعی، از بدو تولد با نقض حقوق بنیادین خود مواجه هستند. سهلانگاری یا بدرفتاری والدین در خانواده به عنوان اولین و مهمترین کانون جوامع، سرخطی بر استمرار نادرست این رویه در مدارس، محل کار و فعالیت اجتماعی کودکان تراجنسیتی است. در پندار غالب جوامع، افراد تراجنسیتی از بدو تولد به مثابه فردی همجنسگرا یا مبدلپوش تلقی میگردند؛ اما واقعیت این است که افراد تراجنسیتی نه همجنسگرا هستند و نه مبدلپوش، بلکه وجه افتراق به هویت جنسیتی این بیماران برمیگردد.
اغلب مددکاران اجتماعی باور دارند که دشوارترین لحظه برای یك تراجنسی زمانی است كه وارد جامعه می شود و تلاش می كند مانند یك فرد عادی خود را معرفی كند. در این هنگام است كه اوضاع رو به وخامت می رود؛ چرا كه در باور افراد جامعه نمی گنجد. این جا است كه برای اثبات خود و فهماندن این موضوع كه من آن چیزی كه ظاهرم نشان می دهد نیستم و خود واقعی در درون من است، به ناچار دست به حركات و رفتار اغراق آمیز می زند كه همین امر منجر به انگشت نما شدن و برچسب منفی خوردن می شود.
برای مردمی كه تنها قایل به مرد كامل یا زن كامل هستند، پذیرفتن «جنس وسط» دشوار است به همین دلیل با نگاه ها و كنایه های خود باعث دل آزردگی و طرد شدن یك تراجنسی از جامعه می شوند تا آن جا كه این افراد برای رهایی از این عرصه ی تنگ اجتماعی، اقدام به خودكشی می كنند. چرا كه گوش شنوایی برای بیان حرف ها و مشكل های خود ندارند تا صدا را در بلندگوی عدالت بیاندازند.
مادری كه از سن چهار سالگی متوجه می شود كه فرزندش برخلاف جنسیتی كه دارد، رفتار می كند و بر آن سرپوش می گذارد یا شروع به تنبیه و توبیخ وی می كند، خود عاملی بر افسرده شدن و در خود فرو رفتن فرزند است. این كودك، به دلیل حمایت نشدن، زمانی كه وارد دوره ی جوانی می شود از نگاه دوستان خود احساس خطر می كند و به ناچار درس را رها كرده و در كنج خانه می خزد یا دست به دامان افرادی می شود كه احتمال سو استفاده و افتادن در بحران انحراف جنسی را بالا می برند.
نابرابری های اجتماعی، شغلی و فرهنگی هم از دیگر چالش های پیش روی تراجنسی ها است. بسیاری از اندیشمندان بزرگ، خواستگاه ایجاد نابرابری را جامعه عنوان می كنند. به این معنا كه در جامعه بر اساس عرف و سنت، یكسری ویژگی ها و شرایطی تعریف شده كه به آن متعارف می گویند و مواردی هم كه داری این ویژگی ها نباشند نامتعارف نامیده می شوند. به همین دلیل به افرادی كه این ویژگی های نامتعارف را دارا باشند، فوری برچسب نامناسب می زنند و آنان را از جامعه به كناری رانده و از امكانات و خدماتی كه جامعه برای افراد متعارف خود در نظر گرفته محروم می كنند.
متاسفانه مدارس هم به این حوزه وارد نمیشود در حالی كه با آگاهی بخشی به افراد جامعه، همانند از بین رفتن تابوی بیماری ایدز (HIV) ، این تابو هم شكسته خواهد شد و از پنهان ماندن خارج می شود. همه ی دلخوشی این افراد، مجوز عمل جراحی است كه از سوی امام خمینی (ره) صادر شده است كه بر اساس آمارهای منتشر شده، از هر 100 هزار زن و هر 30 هزار مرد بزرگسال یك نفر خواهان دگرگونی جنسیتی است. اما نباید فراموش كرد كه هزینه های عمل، مراقبت های پس از آن، شغل و آینده ی این افراد نیز از جمله مساله هایی است كه همواره دامن گیر این افراد است.
رسانه ی ملی و مطبوعات كشور كه وظیفه آگاهی بخشی و اطلاع رسانی به مردم را دارا هستند، بنا به دلایلی وارد این حوزه نمی شوند. در مواردی هم شاهد بودیم كه اگر فیلمی هم ساخته شده، به عنوان نمونه فیلم «قلاده های طلا»، از تراجنسی ها برای نشان دادن بی هویتی دشمنان نظام استفاده میكنند و یا حتی در فیلم «آیینه های روبرو» بازیگر به یك جمله «من ترنس هستم» اكتفا می كند. مطلب و مقاله در این حوزه هم، بسیار كم و در دسترس عموم مردم نیست.
«واقعیت» یا «امر اجتماعی» هر آن چیزی است که مسلم و قطعی شمرده میشود. امر اجتماعی شامل هر وضع، رابطه، رویداد یا واقعیتی خواهد بود که به هر صورت جنبهای از حیات اجتماعی را متجلی میسازد. امور اجتماعی پدیدههای واقعی هستند [ساروخانی، ۱۳۶۷: ۳۵۶]. واقعیت کیفیتی مرتبط با پدیدههایی است که آنها را دارای وجودی مستقل از خواست و اراده خود میدانیم و نمیتوانیم آنها را کنار بگذاریم [مجیدی، 1375: 7].
باید بپذیریم که بر اساس آخرین آمار حداقل 150 هزار نفر در کشور ما به اختلال هویتی، بیماری یا هر چیز دیگری که از آن بعنوان تراجنسیتی بودن یاد میشود، دچار هستند و این یعنی جامعه ای شامل 150 هزار خانوار که تقریبا نزدیک به یک درصد جمعیت کشور را شامل میشوند، از اثرات این ویژگی متاثر میشوند.
آیا بعنوان یک فرد که به همراه خانواده در این جامعه زندگی میکنیم، نباید از این واقعیت که این افراد ممکن است، برادر، خواهر، دوست و همسایه و .. ما باشند نگران باشیم؟ آیا بی محلی کردن و ندیدن واقعیت، میتواند این پدیده و پیامدهایش را از چهره اجتماع پاک کند؟
فیلم سینمایی “آن دیگری” که به تازهگی و برای نخستین بار بعنوان یک فیلم مستقل در کشور فرانسه ویزا گرفته است تا بتواند بلیت فروشی داشته باشد و از این طریق قانون کپی رایت حفظ شده و امکان فروش اثر به شبکه های مختلف و پلتفرم ها فراهم شود، را به پیشنهاد یکی از دوستان دیدم. کارگردان اثر امیر توکلی هنرمندی جوان و خوش سلیقه است که به کمک جمعی از هنرمندان تازهکار و بهرهگیری از چند چهره شناخته شده توانسته است این اثر هنری را که مضمونی اجتماعی دارد، خلق کند.
محتوای فیلم اگرچه دردی همگانی نیست، اما مخاطبی همگانی دارد. مخاطبی که ناخواسته ممکن است، خود یک ترنس باشد.
ترنس بودن اگرچه انتخاب منِ نوعی نیست، اما واقعیتی انکار ناشدنی است و برزخی که پیامد آن است، لاجرم زندگی من را تحت تاثیر خود قرار داده و شرایطی را خلق کرده که گریزی از آن برای مبتلایان، قابل تصور نیست.
جای بسی تاسف است که در عصر اطلاعات -که در حال عبور است- هنوز محتوی زرد، مخاطب جدی و بیشتری را به خود اختصاص داده است و مفاهیم ارزشمند، دردهای مشترک انسانی و حقیقتِ آن چیزی که باید باشد و نیست، در مقابل آن چیزی که نباید باشد و هست، مخاطبان اندکی دارد. آمارها نشان میدهد که فروش فیلم های کمدی و خندهدار، به مراتب بیشتر از آثار جدی و قابل اعتنای هنری است.
در روزگاری که میرود تا هوش مصنوعی، جزئی ترین و خصوصی ترین امور انسان را به چالشی ناباورانه بکشد، هنوز هستند کسانی که در مقابل فهمِ طبیعی ترین امور انسانی، مقاومت میکنند. البته این مقاومت سرسختانه مختص عوام نیست. و این تنها پدر نیست که نمیخواهد تغییرات ناخواسته ژنتیکی و هورمونی فرزندش را که در اختیار او نیست، بفهمد، بلکه حتی کیان، که فردی دانشگاهی و علمی است هم، نمیخواهد پشیمانی همسرش(یا نامزدش) را درک کند و سرسختانه بر باوری که دارد پای میفشارد.
“آن دیگری” مضمونی در همین حوالی دارد، مقاومت در برابر فهمیدن. مقاومتی مختارانه در قبال امری عاری از اختیار. و این شرایط زندگی یک ترنس است، کسی که نه در دنیا، که در برزخ پا به عرصه وجود گذاشته است.
زنده یاد شریعتی در جایی از کویر مینویسد؛
«محبوب من امروز به سراغ من آمد و در حالیکه چهره ی تند و چشمان آمرانه اش
که همیشه حالتی مهاجم داشت
معصومیتی حاکی از فداکاری و ایثار گرفته بود،
گفت : دوست من ، تو را سوگند میدهم که نیاز من به داشتن تو که حیات من بدان وابسته است
تو را در بند من نیارد. اگر میخواهی ، برو، اگر میخواهی ، بمان.! آنچنان که میخواهی “باش”
بر روی این زمین ، در رهگذر تندبادهای آوارگی ،
تنها رشته ای که مرا به جایی بسته بود گسست!
اگر گفته بودی : بمان! میدانستم که باید بمانم و اگر گفته بودی : برو! میدانستم که باید بروم.
اما…
اکنون اگر بمانم نمیدانم که چرا مانده ام و اگر بروم نمیدانم که چرا رفته ام.
چگونه نیندیشیده ای که یک انسان یا باید بماند یا برود
و من اکنون در میان این دو نقیض ، بیچاره ام.
کسی که عشق رهایش میکند “بودن” ی است که نمیداند چگونه باید “باشد”؟
و چه دردی است بلاتکلیفی میان” وجود” و” عدم”
جوهری که هویت خویش را نیافته است جوهر رنج است. کسی که با “خود”نیز نیست»!
و این زندگی یک ترنس است. اگر تنها به حال خویش رهایش کنیم.
خوشبختانه، فقه اسلامی، بی اعتنا از کنار این عارضه انسانی عبور نکرده و از آن بعنوان تطبیق جنسیت یاد میکند. تطبیق یا تغییر جنسیت فرایندی است که در آن جنسیت فرد مطابق با هویت جنسی او تغییر مییابد و هویت جنسی و جنسیت ظاهری او منطبق بر هم میشود. تطبیق جنسیت می تواند شامل کارهای مختلفی نظیر جراحیهای پزشکی، هورموندرمانی، تغییر نام و ضمیرهای مورد استفاده دیگران (مثلا دختر-پسر، خانم- آقا )، تغییرات پوششی، ظاهری و اعلام هویت واقعی جنسی برای دیگران باشد.
باید توجه داشت که تمامی فقها، حکم شرعی تطبیق جنسیت را برای افراد سالم حرام میدانند و به هیچ عنوان جوازی برای این عده صادر نمیشود. بحث بر سر افرادی است که دچار آشفتگی جنسی بوده یا در اصطلاح فقهی، خنثی هستند. در این مورد باید دانست که اغلب فقها مانند امام خمینی ره، آیتالله خامنهای، آیتالله مکارم شیرازی، آیتالله جوادی آملی، آیتالله نوری همدانی و آیتالله سیستانی، حکم به جواز این عمل دادهاند، مشروط بر این که زمینه آن در خلقت فرد وجود داشته باشد و این اعمال، مستلزم انجام فعل حرامی نباشد. بر اساس همین فتاواست که قانونگذار ایران نیز عمل تطبیق جنسیت را به رسمیت شناخته و اجازه آن را داده است. حتی ارگان ها و موسسات حامی بیماران، امکاناتی از قبیل کمک هزینه، وام و .. را نیز در اختیار این افراد قرار میدهند.
در پایان؛ با توجه به اینکه درصدی از هر جامعه را خرده گروه های رفتاری، فرهنگی و جنسی متفاوت تشکیل میدهند، شناخت درست و رفتار صحیح با این بخش از جامعه لازمهای اجتناب ناپذیر است. آمار بالای خودکشی، افسردگی، انزوای اجتماعی و جامعه گریزی از خطرات متداول بر سر راه شهروندان ترنسجندر هستند.
امیدوارم با اطلاعرسانی درست و کمکرسانی به موقع و فرهنگسازی صحیح و ایجاد حس حمایت و تعلق اجتماعی، احتمال بروز این مشکلات را کاهش داده و با اهتمام تمامی دستگاهها، افراد و خانوادههای درگیر این مسئله، اقدامات مؤثری برای حل این معضل و مشکلات این افراد انجام گیرد تا گامی به سوی حل آسیبهای اجتماعی مترتب بر آن برداشت.
دیدن فیلم «آن دیگری» را به همه مسئولین امر، خیرین و موسسات درگیر با موضوع آسیب های اجتماعی، پیشنهاد میکنم.
ارادتمند.
ف. رمضانی